تو منکری ولیک ، به من مهربانیت


می بارد از ادای نگاه نهانیت

می رم به ملتفت نشدنهای ساخته


وان طرز بازدیدن و تقریب دانیت

یک خم شدن ز گوشهٔ ابروی التفات


آید برون ز عهدهٔ سد سر گرانیت

نازم کرشمه را که سدم نکته حل نمود


بی منت موافقت و همزبانیت

شادی التفات تو کارم تمام کرد


بادا بقای عمر تو و زندگانیت

ای شاهباز دوری ما از تو لازمست


گنجشک را چه زهرهٔ هم آشیانیت

جنبیدت این هوس ز کجا ای نهال لطف


کی اوفتاد رغبت میوه فشانیت

من از کجا و اینهمه نوباوهٔ امید


یارب که بر خوری ز درخت جوانیت

شاخ گلی کجاست بدین پاک دامنی


بیهوده سالها نکنم باغبانیت

سد نوبهار را ز تو آبست و رنگ و بو


دارد خدا نگاه ز باد خزانیت

وحشی پیاله گیر که دیگر حریف تست


کز خم به شیشه رفت می شادمانیت